برقراری روابط سیاسی ایران وامریکاازنگاه جناح های سیاسی درایران
برقراری روابط سیاسی ایران وآمریکا
از نگاه جناح های سیاسی در ایران
حوادث واتفاقات یازدهم سپتامبر ،بیستم شهریور در نیویورک وواشینگتن تبعات وپیامدهای گوناگونی به دنبال داشته است.مواضع کشور های جهان نیز درخصوص آن حوادث متفاوت وبرمبنای منافع ملی آنان بوده است . عملیات تروریستی در این شهرها موجب گردید تا سیاستمداران امریکا طعم تلخ وناگوار ترور وپیامدهای ناشی از آن رادرک واحساس نمایند .چیزی که همواره کشور های مختلف آسیا یی وآفریقایی از جمله ایران ، پس از انقلاب اسلامی با آن مواجه بوده است . کشورهایی که اکنون آن هم با حادثه ی شهرهای آمریکا از ترور وتروریسم به خشم آمده اند هرگز یکبار قاطعانه به اعتراضات ونگرانی های ایران توجه نکردند.از این گذشته فضا وامکانات تبلیغاتی ومالی کشورشان را نیز در اختیار تروریسم وبد خواهان ملت ایران قرار داده وتلویحا از عملیات وشیوه های آنان به عنوان طرفداری از حقوق بشر به عمل آورده اند دولت ایران پس از چند ساعت عملیات تروریستی در آمریکا را به دلیل زشت وغیر انسانی بودن ترور وتروریسم محکوم وخواستار مبارزه جهانی با آن شده است . در پی همین حوادث بود که عملیات خشونت بار اسرائیل غاصب علیه فلسطینیان شدت گرفت .آیا هیچ یک از حامیان حقوق بشر فریاد برآوردند تروریسم دولتی که باقدرت اهریمنی بی گناهان ،کودکان وزنان را به قتل می رساند محکوم است؟ نکته ی مهم دیگری که پس از محکومیت عملیات تروریستی در آمریکا توسط دولت ا یران ،در کشور ما پدید آمد،بهره گیری مناسب از فرصت ها برای برقراری رابطه ی سیاسی با دولت آمریکا بوده است . گروهها وجنا ح های سیاسی در ایران ، در این زمینه اتفاق نظر ندارند. عدم اتفاق آنان حتی در ارسال پیام دولت نیز آشکار گردید . جناح اصلاح طلب کوشیدند تا از این فرصت پدید آمده حرکت وگام مهمی در جهت منافع ملی صورت پذیرددر مقابل جناح راست برقراری رابطه با آمریکا را مردود وغیر ممکن تلقی کرد.همانگونه که در میان جناح اصلاح طلب وحدت رویه در خصوص این موضوع به چشم نمی خورد متفکران جناح راست نیز در این خصوص از آشفتگی برخوردارند .درگذشته گروهی از رهبران جناح راست براین باور بودند که رابطه ی سیاسی با آمریکا لازم وضروری است . در میان همین گروه برخی معتقد بودند منافع ملی ایران در افغانستان ایجاب می کند که دولت ایران با طالبان وارد گفتگو شود. اکنون سؤال اصلی این است که رابطه ی سیاسی با آمریکا چقدر اهمیت دارد که عده ای خواهان برقراری رابطه سیاسی با این کشور وگروهی مخالف آن می باشد.؟!ایران میلیاردها دلار سرمایه در ایالات متحده ی آمریکا دارد که اگر این سر مایه ها به ملت ایران باز گردانده شودبه یقین می تواند منشاءتاثیر وتحولات مهمی در شکوفایی اقتصاد ملی ورونق آن باشد.علاوه براین ایالات متحده ی آمریکا نفوذ فوق العاده ای بر مجامع اقتصادی وسیاسی جهان دارد همین امر می تواند برای خصومت این کشور وتاثیر گذاری برعلیه منافع ایران کافی باشد وجناح اصلاح طلب حداقل بخشی از مشکلات موجود رادر سایه قطع روابط سیاسی دو کشور ارزیابی می نماید . اما در مقابل نظریه ی فوق ،جناح راست که مخالف جدی برقراری رابطه ی سیاسی با آمریکا است ،امور یاد شده را نادیده انگاشته وهیچ می پندارد وهیچ یک از امور فوق را در تاثیر گذاری بر برنامه های داخلی ایران مؤثر نمی داند وهمواره خواهان مبارزه با این کشور است . بهر حال به این پرسش باید پاسخ گفت که آیا مشکلا ت گوناگون داخلی ایران بدون برقراری رابطه ی سیاسی با آمریکا قابل حل نیست ؟ و اگر قابل حل می باشدچرا تاکنون به یک سرانجام روشنی نرسیده است ؟!این پرسش هم در میان مردم رایج است وهم اندیشمندان ، هنگامی که با چنین مباحث سیاسی مواجه می شوند از مهمترین دغدغه ی آنها بشمار می رود.عده ای از صاحب نظران معتقدند بهبود روابط سیاسی ایران با آمریکادست یابی به مراکز ومؤسسات اقتصادی جهان را آسانتر می سازد .بدون شک دست یابی به مراکز ومؤسسات اقتصادی جهان امکان بازار یابی ودر نتیجه افزایش صادرات ایرا ن را به همراه خواهد داشت .چیزی که برنامه سوم کشور ما در تکاپوی آن است . مضافا براین ایران خواهان سر مایه گذاری بیشتر ووسیع تردر بخش های مهم اقتصادی است که آمریکاییان همواره به سنگ اندازی در آن مشغولندبهبود روابط سیاسی دوکشور می تواند عامل تعیین کننده درکاهش فشار این کشور وتوسعه ی اقتصادی ایران باشد. از سوی دیگر آن کسانی که بر این باورند رابطه دیپلماتیک با آمریکا در حال حاضر زیان وخطر ی برای انقلاب اسلامی ایران ندارد ، معتقدند ایران در طول این بیست وچندسال به عنوان یک کشور مهم وبا اقتدارمطرح شده ومی تواند در تمام صحنه های بین المللی فرهنگ وپیام خویش را منتقل نماید بنابر این قهر وبی اعتنایی وفاصله با یک دولت قانونی ومنتخب مردم چه توجیهی می تواند داشته باشد.عده ای دیگر از کارشناسان وصاحب نظران معتقدند که قطع روابط سیاسی بین ایران وآمریکا به نفع ایران است . این دسته برای ثبات اندیشه وباورشان توجیهاتی دارندکه به لحاظ تاریخی وفرهنگی قابل تامل ومطالعه می باشد مشکلات کنونی ایران که ابزاری برای توجیه برقراری رابطه ایران وآمریکا شده است در آن حدی نیست که نتوان با دستان توانمند وخلاق ایرانیان حل کرد .پرسش آنان این است هر کشوری که با آمریکا رابطه نداشته است به حیات خویش تداوم نبخشید ؟آیا هیچ نوع خلاقیت وابتکاری در عرصه های گوناگون بوجود نیاورد ؟مضافا براین ،این دسته ، سیاستمداران آمریکا را بر پایه مدار ک وشواهد تاریخی موجود همانند دولت انگلیس مکار وحیله گر می پندارند وهم روحیه ی سلطه گری وتوسعه طلبی آنان در تمام عرصه ها در حد بالا توصیف می کنند چیزی که تقریبا همه بدا ن یقین پیدا کردند . این روحیه وخوی آمریکاییان موجب گردید که اعتماد جهانیان نسبت به آنان سلب ویاکاهش قابل توجهی پیدا کند .مقامات ایران از این تفکر به عنوان دیوار بلند بی اعتمادی یاد کرده اند. افزون بر این رابطه ایران وآمریکا هیچ تاثیری بر مهمترین وحساس ترین موضوع سیاست خارجی ایران که حل عادلانه بحران خاور میانه وتشکیل دولت فلسطینی وحذف دولت اسرائیل وکاهش سلاح های هسته ای این کشور است نخواهد داشت ، چرا که سیاستمداران آمریکا نشان دادند در هر شرایطی که قرار گیرند حمایت از اسرائیل موضوع اول سیاست خارجی آمریکاست.در میان مخالفان وموافقان ایجاد رابطه با آمریکا گروهی وجود دارند که معتدل تروواقع بینانه تر می اندیشندوبین فقدان روابط سیاسی ایران وآمریکاومشکلات داخلی ایران ارتباطی قایل نیستند . اینان بر این باورندکه مشکلات داخلی که شمار آن هم زیاد نیست ناشی از ضعف مدیریت وناکار آمد بودن دستگاه های مختلف اجرایی ،سیاسی ،قضایی وقانون گزاری است. رابطه سیاسی ایران با امریکا تنها زمینه ی مناسب برای کاهش فشار آن دولت واتباع وی در عرصه های جهانی بویژه در بخش های اقتصادی وسیاسی فراهم خواهد ساخت .کشور ما اکنون با بیکاری میلیون ها جوان جویای کار در حال حاضر وسال های آتی روبرو است.آموزش وپرورش به دلیل فقدان مدیر یت وناکار آمد ی مسوولان آن ، فرزندان این مرز وبوم را با افت تحصیلی مواجه ساخت .فقر ونداری وفاصله ی طبقاتی هم چنان در کشور رو به گسترش است بگونه ای که هم اکنون کم وبیش بصورت دغدغه و دل مشغولی ، برای مسوولان ارشد کشور شده است . فساد وبی بند وباری تقریبا موضوع بحث مطبوعات شده است . این بخشی از معضلاتی است که گریبان گیرکشور ما است .آیا برقراری رابطه ی سیاسی با ایالات متحده ی آمریکا امور مزبور را حل می کند .؟!به هر تقدیر همه ی گروه ها ،طیف ها وجناح های سیاسی آزادانه می توانند اندیشه وفکر خویش را در باره ی همه ی موضو عات ومباحث سیاسی ،فرهنگی واجتماعی بیان وابراز نمایند .وبه دستگاه های ذی ربط طرح وپیشنهاد ارایه نمایند.تردیدی وجود ندارد که این روند مسؤولان ودولتمردان را در جهت اتخاذ تصمیم مناسب برای مصالح ملی یاری خواهد داد.در خصوص مساله ی برقراری رابطه ی سیاسی با ایالات متحده ی آمریکابحث های متنوع ومبسوطی صورت پذیرفت .این موضوع برای کشور بسیار سنگین وحیاتی است باید به اصول قانون اساسی توجه کرد نه آنکه به مواضع جناح راست یا اصلاح طلب امیدبست که کم وبیش دیدگاه آنان برخاسته از اندیشه های گروهی وجناحی آنان است . قانون اساسی تصمیم گیری در این موارد حاد ودشواررا به عهده رهبری گذارده است که تنها به منافع ومصالح ملی ایران می اندیشد ..قانون اساسی تعیین خط مشی کلان سیاسی را بر عهده رهبری قرار داده است .مضافا بر این رهبری هماهنگ کننده قوای سه گانه نیز می باشد .بنا بر این عدم ضرورت برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران وآمریکاکه از سوی رهبر ابراز می گرددوان هم بدلیل خوی سلطه جویانه سیاستمداران این کشور وعدم اعتماد به گفتار ونوشتار آنان است واتخاذ این مواضع به منظور صیانت از غرور ملی وحفظ منافع ومصالح ایران است گروه ها واحزاب سیاسی اگر چه نماینده جمعی از مردم اند اما مردم ایران مانند همه ی کشور های دیگر در بخشهای کلان سیاسی از رهبری وقانون اساسی شنوایی دارند.
سید محمد حسین دریاباری
چاپ شده در نشریه گویه